شايد لباس را زود به زود بشود عوض كرد يا خانه را فروخت ولي «فرهنگ» و «اخلاق» هويت ماست.
نبايد به اين زودي و سادگي، شخصيت و هويت خود را بفروشيم و عوض كنيم.
براي مقاومت در برابر سيل تهاجم فرهنگي بايد «سدّ ايمان» زد و از مرز عقيده و و اخلاص و فرهنگ حجاب و
عفاف نگهباني كرد.
خودباختگان در برابر فرهنگ بيگانه، به راحتي «خدا» را هم ميبازند.
برگهي «هويت» خود را گم نكنيم!
****************************************************
بنگر برادر... بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ،ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟
هر گاه دلم هوای بهشت می کرد از فراز خاکریز افق را می نگریستم.
بار الها! اگر لایق بهشت هستم به جای بهشت کربلا نصیبم کن تا تربت پاک حسین (ع) را در آغوش گیرم.
ای امام! بر من ببخش که فقط یکبار به فرمانت شهید شدم.
خواهرم! اگر میدانستی که هر روز چند بار در جبههها شهید میشوم چادر را تنها یک پوشش ساده نمیدانستی.
مادرم! هر گاه خواستی شهادتم را به رخ انقلاب بکشی، زینب را به یاد بیاور.مادرم زنی است که اگر سر بریدهام را برایش ارمغان آورند آن را به میدان جنگ باز میگرداند.
بخوان... وقتی تابوتها می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند . اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد . و من و تو هر روز در گریزیم.
بنگر برادر... بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ،ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما...؟
و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی ، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.
من مزدستانم! آن قدر در راه خدا کار می کنم تا مزد بستانم. هرطوری شده باید از خدا مزد بگیرم و هیچ مزدی از شهید شدن در راه خدا با ارزش تر نیست.
*****************************************************************************
*******************************************************************************
پس از باز کردن معبر مین، به سیم خاردار حلقوی رسیدند که به هیچ عنوان نمیشد آن را قطع کرد.
چون اگر سیم را قطع میکردند، سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد.
خبر رسید که گردان پشت سیم خاردارهای حلقوی گیر افتاده؛ از مکالمات بیسیم معلوم بود برادر کاوه اصرار دارند که کار زودتر شروع شود. در همین حین یک جوان به روی سیمهای خاردار خوابید، بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید.
بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند. خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود، در زیر نور منوّر کاملاً مشخص بود، قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند، عملیّات آغاز شد.
در همان لحظات جوان را از روی موانع بلند کردیم، همینطور که خون از تمام بدن او جاری بود،
دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا تحمّل ندارم، شهادت را نصیبم کن، در همان لحظه، گلولهای بر چهره نورانی او نشست.»
اهل افغانستان بود، پیکرهای شهدای عملیّات والفجر 9 به شهرستان بجستان آمد؛ تمامی شهدا توسّط خانوادههایشان تشییع و تدفین شدند، امّا هنوز یک شهید مانده بود. کسی برای تحویل پیکر او اقدام نکرده بود. این شهید خانوادهاش را در جنگ افغانستان از دست داده بود.
نانوا او را شناخت. مدتی در نانوایی کار میکرد. امام فرموده بود: «جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود؛ میگفت: اسلام مرز نمیشناسد، امام ولّی ماست.»
شهید رجبعلی غلامی، غربت و گمنامی خاص خودش را داشت؛ نوزده سال بیشتر نداشت. از تمام دار دنیا یک موتور داشت، آن را هم وصیت کرده بود بفروشند و به جبهه کمک کنند...
*****************************************************************
آيا مهدي زهرا را دوست داري ؟
آيا احترام چادر خاكي فاطمه زهرا (س) را نگه داشتيد ؟!!!
چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
بعضي ها مي گويند دوست داشتن به دله نه به ظاهر ...
امام زمان و همه ائمه معصومين و امامان حجاب را دوست دارند ، چرا وقت نماز بايد چادر پوشيد و حجاب را رعايت كرد تا خداوند بهمان توجه و نگاه كند .
اگر با ظاهر نامناسب و بد حجاب بخواهيم امام زمان (عج) بهمان نگاه كند !!! امام دوست دارد نگاه كند اما موانع وجود دارد ،آيا امام زمان (عج) نگاه مي كند ؟
يك فرد مسلماني مي گويد ما كه خجالت مي كشيم نگاه كنيم ...
در اين زنگار سهمگين نگاه ، چتر حجاب را فراموش مكن .
:: موضوعات مرتبط:
اجتماع امروز ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0